lovelly

ساخت وبلاگ
سلام خدای مهربون...می دونی چقدر حالم بدِ ، می دونی که دلم گرفته و ذهنم پر از سواله!هر چی می خونم هرررر چی می خوام بفهمم که واقعا تو ما زنا رو هم قد مردا دوست داری بیشتر دل شکسته میشم .می تونی جوابمو بدی؟؟؟ می شه بگی من رو چجوری دوست داری؟؟من دارم دیوووووونه میشم و تو داری منو تماشا می کنی و حس می کنم می خندی و برات مهم نیست !!!توهوکو منو اینجوری آفریدیچرااااا چراااااا انقدر حقیر و ضعیف و پر از درد افریدی؟؟؟؟؟؟؟منننننن فقط و فقط می خوام تو باهام حرففف بزنی منننننن دیگه نمی کشم ....من حرف هیییییچ کدوم از بنده هات رو قبول ندارم چه با حجاب چه بی حجاب چه مومن چه کافر ....همممممه از سلیقه خودشون از باور خودشون بهت می گن ...هیییچچچچچ کس جواب درست رو نمی دونه فقططط تویی که می دونی lovelly...ادامه مطلب
ما را در سایت lovelly دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : desertlove1o بازدید : 58 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:07

یه عروس هلندی مهربون و کوچولو یک سال مهمون خونم بود .

به علت بی توجهی دکتر دامپزشکش نشد که مریضیش خوب بشه و امشب تو این ساعت از پیشم پر کشید و رفت .

ببخشید که نتونستم خوب ازت مواظبت کنم . ببخشید که ما آدما انقدر خودخواهیم.

اروم بخواب قندی کوچولوی من .

خدایا جون من رو ببخش .

lovelly...
ما را در سایت lovelly دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : desertlove1o بازدید : 72 تاريخ : يکشنبه 14 اسفند 1401 ساعت: 15:09

سلام خدای مهربونم...نمی دونم حال دلم چجوری خوب میشه ....تو دلم پر از حسرت ...خشم...غصه....گریه....آرزو...دیگه امیدی برام نمونده ....چجوریه؟ این دنیا ...این قانونا...این تفاوت‌ها.....می دونی بعضی روزا تاریکِ تاریک میشم؟ چجوری بیام بیرون از این تاریکی ...از این فکرا....یه جورایی افسردگی میاد سراغم که خودمم کلافه میشم ازش...خدایا ...میشه کمکم کنی محکم باشم به خودم تکیه کنم بعد از تو .....از کسی توقع مهربونی نداشته باشم ...این دنیا خیلی غریب شده ...دیگه اون دنیای قشنگ بچگی و جوونی نیست ....دنیای ما آدم بزرگا ، سنگه...تاریکه ....سخته ...خیلی سخت....دوستت دارم ....خداجون lovelly...ادامه مطلب
ما را در سایت lovelly دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : desertlove1o بازدید : 187 تاريخ : دوشنبه 26 دی 1401 ساعت: 12:49

دوست داشته شدن از جانب اطرافیان.... مورد احترام بودن... برای همه شیرینه.... اصلا انرژی مثبت می ده به ادم..... جون می ده به ادم....30 ساله شدم و دو ماه دیگه وارد 31 سالگی میشم...این وبلاگو وقتی که 19 سالم بود ساختم برای دلم....تو این سالها هم خوشی داشتم. هم ناخوشی...هم دل شکستم.....هم دلمو شکستن....اما الان که  می ایستمو به عقب نگاه می کنم...می بینم که بیشتر شکستنم تا اینکه بخوام بشکنم....همیشه اطرافیام برام بی نهایت ارزش داشتن...دلم نمی خواست دلشون ناراحت باشه.، دلم نمی خواست حسرتی به دلشون باشه.....غصه که می خوردن دلِ من بیشتر خون میشد...خوشحال که می شدن از خودشون بیشتر ذوق می کردم....خوشحال که بودم اشک می پیچید تو چشام از ته دل، از خدا می خواستم اونام الان هر جا که خستن شاد باشن... اروم که بودم ،ارزو می کردم اطرافیام ارامش داشته باشن....دلم نمی خواست کسی ازم برنجه.... دلم می خواست بتونم همیشه کمک حالشون باشم... دلم می خواست همیشه ازم راضی باشن.... اما....اما خیلی سخته که همه ازت راضی باشن.... باید خودتو یه جایی تو گذشته بذاریو بری دنبال دل همه....بعد از مدتها، که می خوای نتیجه کار رو ببینیمتوجه میشی.... دیگه تو وجود نداریدیگه تو اهمیتی نداری...خواسته های  تو کمرنگ شدن... خودت ،،،،خودت کمرنگ شدی....می بینی کسی باورت نداره.... کسی حست نمی کنه....کسی حرفاتو  نمی فهمه....بازم سکوت می کنی.... این دفعه فرق داره....یه سکوتی که دلتو اتیش میزنه.... وجودتو می سوزونه.... شعله هاش باعث بیرون اومدن بارونِ چشات میشه.....تو اینه به خودت زُل می زنی.... دلت میسوزه...اما....اما، کسی نیست کمکت کنه.... کسی نیست نجاتت بده... هر چی از خدا می خوای نگات نمی کنه....ارزوت اینه کسی مثل lovelly...ادامه مطلب
ما را در سایت lovelly دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : desertlove1o بازدید : 83 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 12:02

سلام خدای مهربونم....تا حالا ذهنتون رفته روی حالت خاموشی؟؟ نه می تونه به چیزای مثبت فکر کنه نه به چیزای منفی  ..  من هر چند وقت یه بار اینجوری می شم.....کاششششش..... کاششششش.... ادما همه با هم دوست بودن.....از اون دوستا که، به امر و نهی نمی کنناز اوناش که به فکر هم احترام می ذارن.... از اونا که به حرفا و دردِ دلای هم گوش می دن و سرکوبت نمی زنن. سرزنشت نمی کنن. و بازم مثل کوه پشتتن و دلداریت می دن...اینکه همه می خوان اطرافیانشون تغییر بدن تا دوستشون داشته باشن..... اصلا و ابدا قشنگ نیست..... وای وای..... دلم می خواددددد.... یه جا باشم تنها در  سکوت.....باباااااااااا... بخدا دنیا ارومتر میشه اگه به هم بی احترامی نکنیم زخم زبون نزنیممممم.ای خداااااااااا چرا اقامون نمیان؟؟؟؟  lovelly...ادامه مطلب
ما را در سایت lovelly دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : desertlove1o بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 12:02

خدایا.... خسته شدم... به بزرگیت قسم، دیگه نمی تونم... یه کمی نگاه کن.... انگاری دنیارو برای خوبات خلق کردی. چرا ما بدا رو اوردی تو این دنیا؟ lovelly...
ما را در سایت lovelly دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : desertlove1o بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 12:02

سلام خدای مهربونم سلام آقای مظلومم ... بر ما چه رفته است که دل مرده ایم ما؟ دل را به میهمانی غم برده ایم ما گل های زرد دسته به دسته شکفته اند بر ما چه رفته است که پژمرده ایم ما؟ سبزیم اگرچه مثل سپیدارهای پیر سهم کلاغ های سیه چرده ایم ما ...... lovelly...
ما را در سایت lovelly دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : desertlove1o بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 25 آبان 1399 ساعت: 7:46

خدایا دستمو بگیر

 

.... تو  برای  من  کاری  نکن

                   

                     من خدا رو دارم و بس.... 

lovelly...
ما را در سایت lovelly دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : desertlove1o بازدید : 125 تاريخ : يکشنبه 3 آذر 1398 ساعت: 15:51

 

 

پر از اشکم ولی میخندم به سختی
به قول فروغ که میگفت:
شهامت میخواهد سردباشی و گرم بخندی!

lovelly...
ما را در سایت lovelly دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : desertlove1o بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 3 آذر 1398 ساعت: 15:51

.

سلام خدای مهربون 

بازم نخواستی کمکمون کنی...

وقتی تو کمک نکنی توقعی از بنده هات نداریم....

هر کیو که خودت بخوای نگاه می کنی چه خوب باشن چه بد... 

خیلی آدمای خوب می شناسم که  دارن به سختی زندگی می کنن... 

خیلی از آدمای بدت رو هم میشناسم آنقدر نگاهشون کردی که به چشم مردم هم خوب دیده می شن... 

نمی دونم حکمتت چیه نمی فهمم... بازم مرسی... 

امیدمون اینبار به تو بود فقط به تو... 

اما امیدمون رو نا امید کردی.... 

شکرت...

بمونه اینجا از یه دلشکسته... 

lovelly...
ما را در سایت lovelly دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : desertlove1o بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 3 آذر 1398 ساعت: 15:51